طبق معمول آب گرم را باز کردم تا حمام گرم شود. رفتم که حولههایم را بردارم؛ یکی برای خشک کردن بدن و دیگری که در واقع یک تیشرت نخیست و موهایم را با آن خشک میکنم. خودم را توی آکواریوم خالی و خاموشِ اتاقِ تاریک دیدم. دستهایم را ضربدری از سمت جلو بردم و تیشرت و تاپم را درآودم. جدی کرونا آمده ایران؟! جدی این ویروس جهانیست؟! جدی ما داریم چنین شرایطی را تجربه میکنیم؟! خودم را توی آینه نگاه کردم. ایکاش شانههایم کمیپهنتر بود. چند تار مویی که توی دستم آمده بود را ریختم توی سطل. شلوارم را هم درآوردم. راهی حمام شدم. روی درب توالت فرنگی نشستم تا محلول سرکهی سیب جذب موهایم شود. آب ولرمِ دوش را روی شانهها و پاهایم میریختم. به دستانم نگاه کردم. به لاک انگشتانم خیره شدم. فر موهایم توی دیدم بود. به دری که بسته بود خیره شدم و چقدر دلم میخواد که یک نفر دیگر همچون خودم، خیس و برهنه، رو به رویم نشسته بود و با هم سکوت میکردیم. دلم نوازش و حرکت بدن را میخواست. نه برای دلیل خاصی. فقط کمیدیوانگی میخواستم. که شبیه توی فیلمها شویم. خسته بودم. هنوزم خستهام. احساس میکنم ساعت از 2 نصف شب گذشته. روز سختی بود. باید بخوابم و کمیاز این دنیای کسلکنندهی جهانسومیبودن فاصله بگیرم. ایکاش فردا صبح ببینم که یک زن لاتین هستم و همهی اینها خواب بوده.
تولید قسمت ویژه سریال Friends تایید شد بازدید : 306
سه شنبه 5 اسفند 1398 زمان : 9:03